در تصور قرآن نظام خلقت در خدمت انسان است تا در پرتو ارتباط با خدا به کمال مطلوب (1) و سعادت جاودانه برسد، به عبارت دیگر جهان به شمول سرشت انسان، وی را به سوی خدا میخواند تا زندگیش جهت پیدا کند. این فراخوانی در قالب بعثت و نبوت، شکل تشریح شده خود را بازمییابد تا فرصت سیر تعالی طلبانه برای انسان بیش از پیش فراهم آید.
لطفا به ادامه مطلب مراجعه شود....
این که آفرینش آسمانها و زمین و هر آنچه در آن هاست، هدفمند صورت گرفته است، در جای جای قرآن به چشم میخورد و غایتمندی و حکیمانه بودن آفرینش آنها مورد تأکید قرار میگیرد. در آیاتی، تذکر داده میشود که برخوردار زیستن انسان، جزء اهداف آفرینش هستی میباشد، و او ضمن استفاده از برکات کیهانی در جهت بهسازی زندگی این جهانی، از طریق تماشای نشانههای نهفته در متن هستی، به شناخت خداوند نایل میآید.(2) در این رابطه مطالعه دو آیه زیر به عنوان نمونه کافی مینماید که میگوید:
إِنَّ فِی خَلْقِ السَّماوَاتِ وَالْأَرْضِ وَاخْتِلاَفِ اللَّیْلِ وَالنَّهَارِ لآیَاتٍ لَأُوْلِی الْأَلْبَابِ ـ الَّذِینَ یَذْکُرُونَ اللّهَ قِیَاماً وَقُعُوداً وَعَلَی جُنُوبِهِمْ وَیَتَفَکَّرُونَ فِی خَلْقِ السَّماوَاتِ وَالْأَرْضِ رَبَّنَا مَا خَلَقْتَ هذَا بَاطِلاً سُبْحَانَکَ فَقِنَا عَذَابَ النَّارِ. (آل عمران /190ـ191)
بیشک در آفرینش آسمانها و زمین و آمد و رفت شب و روز، نشانههایی برای خردمندان است، همانا که خدا را در حال ایستاده و نشسته و آنگاه که بر پهلو خوابیدهاند، یاد میکنند و در مورد آفرینش آسمانها و زمین میاندیشند (و میگویند): پروردگارا! اینها را بیهوده نیافریدهای! منزهی تو. ما را از عذاب آتش مصون دار.
اللَّهُ الَّذِی سَخَّرَ لَکُمُ الْبَحْرَ لِتَجْرِیَ الْفُلْکُ فِیهِ بِأَمْرِهِ وَلِتَبْتَغُوا مِن فَضْلِهِ وَلَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ ـ وَسَخَّرَ لَکُم مَا فِی السَّماوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ جَمِیعاً مِنْهُ إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیَاتٍ لِقَوْمٍ یَتَفَکَّرُونَ 13 (جاثیه /12-13)
خداوند همان کسی است که دریا را مسخّر شما کرد تا کشتیها به فرمانش در آن حرکت کنند و بتوانید از فضل او بهره گیرید و شاید شکر نعمتهایش را به جا آورید. او آنچه در آسمانها و آنچه در زمین است همه را از سوی خودش مسخر شما ساخت، در این نشانههایی است برای کسانی که میاندیشند.
نگاه هستی شناختی قرآن، خود انسان را نیز تجلیگاه نشانههای خداوند و خاستگاه رویکرد به او میشناسد، به این دلیل که در آفرینشش (همچون کل جهان) نشانههای خدا و در سرشتش میل به او نهفته است. آفرینش حکیمانه هر انسان و ندای وجدان او با هم زمینه رهایی از غفلت و ارتباطگیری فعال با خدا را فراهم میآورد. بر این اساس قرآن تمام دین خدا را پدیده تعبیه شده در سرشت انسان دانسته و روی آوردن به آن را تسلیم شدن به ندای ضمیر خود او قلمداد میکند.
وَفِی الْأَرْضِ آیَاتٌ لِلْمُوقِنِینَ ـ وَفِی أَنفُسِکُمْ أَفَلاَ تُبْصِرُونَ. (ذاریات/20-21)
و در زمین آیاتی برای اهل یقین است و در وجود خود شما نیز آیاتی است! آیا نمیبینید!
إِنَّ فِی السَّماوَاتِ وَالْأَرْضِ لَآیَاتٍ لِلْمُؤْمِنِینَ ـ وَ فِی خَلْقِکُمْ وَمَا یَبُثُّ مِن دَابَّةٍ آیَاتٌ لِقَوْمٍ یُوقِنُونَ. (جاثیه/3-5).
بیتردید در آسمانها و زمین نشانههایی برای مؤمنان وجود دارد و نیز در آفرینش شما و جنبندگانی پراکنده شده، نشانههایی است برای اهل یقین.
فَأَقِمْ وَجْهَکَ لِلدِّینِ حَنِیفاً فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْهَا. (روم/30)
پس روی خود را متوجه آیین خالص کن که فطرت خداوندی است که انسان را بر آن آفریده است.
رسالت آسمانی که شکل تبیین شده و سامان یافته هدایت آفرینش و سرشت انسان را به ارمغان آورده است، نیز دعوت به سوی خدا، و پیامبر، دعوت کننده به سوی خدا نام گرفته است. تعبیر و داعیا الی اللَّه (احزاب/46)؛ و داعی اللَّه (احقاف/32)؛ ادعوا الی اللَّه (یوسف/108)؛ گواه قرآنی این نام گذاری میباشد. گویا انسان در غیاب نبوت و بعثت پیامبران، گوش به ندای هستی و زمزمه سرشت خود نمیدهد و خدا را هدف خود تلقی نمینماید، در اثر این غفلت در دام هدفهای تخیلی اسیر میشود. بر این اساس نوعی دوری و فاصله معنوی پدید میآید. با توجه به چنین واقعیت روحی، قرآن از عبارت بازگشت به سوی خدا استفاده نموده و از داشتن وسیله تقرب و نزدیکی به او سخن میگوید:
وَأَنِیبُوا إِلَی رَبِّکُمْ وَأَسْلِمُوا لَهُ. (زمر/54)
به سوی پروردگارتان باز گردید و در برابر او تسلیم شوید.
اللَّهُ یَجْتَبِی إِلَیْهِ مَن یَشَاءُ وَیَهْدِی إِلَیْهِ مَن یُنِیبُ. (شوری /13)
خداوند هر که را بخواهد بر میگزیند و کسی را که به سوی او باز گردد راهنمایی میکند.
یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللّهَ وَ ابْتَغُوا إِلَیْهِ الْوَسِیلَةَ. (مائده/35)
ای کسانی که ایمان آوردهاید! تقوای الهی پیشه نموده و در پی وسیله تقرب به او باشید.
استفاده از کلمه "الی" که معنای اصلی آن بیان غایت است، در آیات مربوط به دعوت بازگشت به سوی خدا و استفاده از وسیله تقرب زا، اشاره به هدف نهایی بودن خداوند دارد همان گونه که وسایل تقرب، اهداف میانه و مقدماتی به حساب میآید. نشانهها و گرایشها در هستی و دعوت به بازگشت در بعثت، در صورت پذیرفته شدن، نخستین نگاه به معنای زندگی است. مؤمن تازه رسته از غفلت و سرگرمی به اهداف تخیلی، بایستی خود برای عملیاتی شدن و جا افتادن معنای واقعی (خداجویی و خداخواهی) در صدد دستیابی به راهها و وسیله تقرب به خدا و به کارگیری آن برآید. کیهانشناسی قرآنی، هستی را هدفمند، تحت کنترل هستی بخش و ذره ذرهی آن را در حال انجام دادن وظیفه میشناسد.(3) برکات این وظیفهشناسی به گونهای در خدمت انسان قرار دارد. براساس چنین تئوری، بایدها و نبایدهای زندگی در قرآن عنوان دعوت به همسویی و همنوایی با کل هستی را به خود میگیرد و رعایت آنها وسیله تقرب به خداوند شمرده شده است. بایدها و نبایدها تمام ابعاد و صحنههای زندگی را، حتی فعالیتهای روحی را نیز فرا میگیرد. انسان معنا گرا در هر موقعیتی که قرار دارد، باید وظیفه خود را به صورت واقع بینانه بداند و با یاد خدا به آن عمل کند. این روند تا آنجا قابل توسعه است که در سراسر زندگی انسان جایی برای انگیزههای جز خداجویی نباشد. پیامبر که به چنین مرحلهای از خداجویی رسیده بود، مأموریت یافت که به قصد ارائه الگو، به مسلمانان، از این راز پرده برداشته و خداوند را از آن رو که پروردگار جهانیان است هدف زندگی خویش معرفی کند.
قُلْ إِنَّ صَلاَتِی وَنُسُکِی وَمَحْیَایَ وَمَمَاتِی لِلّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ. (انعام/162)
بگو نماز، عبادتها، زندگی و مرگم همه برای خداوند پروردگار جهانیان است.
بر پایه توضیحات گذشته، از نظر قرآن، خداوند آفریدگار هستی هدفمند، با طرح خواستههای خود در قالب بایدها و نبایدها که جلوه ربوبیت اوست، معنا بخش زندگی انسان و جلودار او در مسیر بیانتهای تکامل میباشد.
پی نوشت:
1) جوادی آملی، عبدالله، تسنیم تفسیر قرآن کریم، مرکز نشر اسراء، چاپ اول، 611 و 608.
2) در این رابطه آیات: 3 سوره احقاف، 38 و 39 سوره دخان، 18-22 سوره مؤمنون و 31-34 سوره ابراهیم مطالعه شود.
3) مطهری، مرتضی، تکامل اجتماعی انسان، 109.