افق روشن فردا

زندگی زیباست چشمی باز کن گردشی در کوچه باغ راز کن

افق روشن فردا

زندگی زیباست چشمی باز کن گردشی در کوچه باغ راز کن

افق روشن فردا

قصه عشق از آن روز شروع شد که خدا
مهر یک بی کفن انداخت میان دل ما...

و چه شروعی بهتر از این!

آری!
ما از الست طایفه ای سینه خسته ایم
ما بچه های مادر پهلو شکسته ایم...

در الست بود که پیمان بستیم بر ولایت علی و اولادش...
در الست بود که اولین مجلس روضه را برپا کردیم...

و این عشق تا ابد جوشان و فروزان خواهد ماند...

و میرویم تا پرچم «یا لثارات الحسین» را برفراز قله ابدیت برافرازیم...انشالله

بایگانی
نویسندگان


بازتاب زندگی با معنا

در زندگی معنادار و خداجویانه، نگاه انسان به هستی، به زندگی، به انسان یا انسان‏های دیگر و نگاه به خودش تغییر می‏کند. بازتاب این دگرگونی در دو حوزه حیات فردی و حیات اجتماعی قابل مطالعه و پی‏گیری می‏باشد:

 الف ـ اثر فردی

از نظر قرآن، زندگی انسان با دو واقعیت متفاوت قابل تصور است که عبارت است از: زندگی تهی از یاد خدا و زندگی متّکی بر خداخواهی. قرآن به قصد یادآوری عمق تفاوت این دو نوع زندگی تأکید دارد که فلسفه بعثت، احیای انسان زنده می‏باشد که با شروع عمل به هدایت آسمانی، آغاز می‏گردد.

أَوَ مَن کَانَ مَیْتاً فَأَحْیَیْنَاهُ وَجَعَلْنَا لَهُ نُوراً یَمْشِی بِهِ فِی النَّاسِ کَمَن مَثَلُهُ فِی الظُّلُمَاتِ لَیْسَ بِخَارِجٍ مِنْهَا. (انعام/122)

آیا کسی که مرده بود، سپس او را زنده کردیم و نوری برایش قرار دادیم که با آن در میان مردم راه می‏رود همانند کسی است که در تاریکیها باشد و از آن خارج نگردد.


ادامه در ادامه مطلب ....


یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اسْتَجِیبُوا لِلّهِ وَلِلرَّسُولِ إِذَا دَعَاکُمْ لِمَا یُحْیِیکُمْ. (انفال/24)

ای کسانی که ایمان آورده‏اید! عودت خداو پیامبر را اجابت کنید هنگامی فرامی‏خوانند به چیزی که به شما زندگی می‏دهد.

وقتی که خداوند هدف زندگی شناخته شد و رفتار براساس یاد و خواست او انجام پذیرفت زندگی دلپذیر می‏شود و آرامش روح انسان را نوازش می‏دهد.


مَنْ عَمِلَ صَالِحاً مِن ذَکَرٍ أَوْ  أُنثَی وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْیِیَنَّهُ حَیَاةً طَیِّبَةً وَلَنَجْزِیَنَّهُمْ أَجْرَهُم بِأَحْسَنِ مَا کَانُوا یَعْمَلُونَ (نحل/97)

هر کس کار شایسته انجام دهد، خواه مرد باشد یا زن، در حالی که مؤمن است او را به حیاتی پاک و دلپذیر زنده می‏داریم و پاداش آنها را به بهترین اعمالی که انجام می‌دادند، خواهیم داد.


وَ یَهْدِی  إِلَیْهِ مَنْ أَنَابَ ـ الَّذِینَ آمَنُوا وَتَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُم بِذِکْرِ اللَّهِ أَلاَ بِذِکْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ.(رعد/27ـ28)

(خدا) هر کس را که بازگردد، به سوی خودش هدایت می‏کند، آنها کسانی هستند که ایمان آوردند و دلهایشان به یاد خدا مطمئن و آرام است، آگاه باشید، تنها با یاد خدا دلها آرامش پیدا می‏کند.

آرامش روحی هدیه ارزشمندی است که خداوند به بنده‏اش ارزانی می‏دارد و پاسدار آن است، حتی راضی نمی‏شود که وحشت هنگام مرگ، آن را به هم زند، از این رو، این ندای روحبخش الهی گوش بنده در حال جان دادن را، نوازش می‏دهد و برای ابد آرامش روحی وی را تأمین می‏کند:

یَا أَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ ـ ارْجِعِی إِلَی رَبِّکِ رَاضِیَةً مَرْضِیَّةً. (فجر/27ـ30)

تو ای روح آرامش یافته! به سوی پروردگارت بازگرد در حالی که هم تو از او خشنودی و هم او از تو خشنود است پس در جمع بندگانم وارد شو و در بهشتم قدم گذار.

حیات واقعی، دلپذیر و زیبا شدن زندگی و آرامش روحی چگونه به وجود می‏آید

هستی‏ شناسی توحید محور، به احساسات، اراده، اهداف، آرمان‏ها، اخلاق و رفتار، رنگ الهی می‏دهد.  این رنگ‏آمیزی عامل دیگرگونی حیات، از وضعی به وضع دیگر است، در جهان‏شناسی که قرآن به مؤمن آموزش می‏دهد، خداوند با صفات: رحمان، مجیب، رحیم، ودود، محسن، قادر، و... حمایت‏کننده، یاری رسان، هدایت کننده، پاداش دهنده انسانی است که کل آفرینش مسخر و در خدمت او می‏باشد. این همه نعمت به او انگیزه پرستش، رفتار عادلانه و برخورد خیرخواهانه را می‏دهد که قطعاً زیبایی ظاهر زندگی را همراه دارد و خوشبینی دیگران را به ارمغان می‏آورد. کسی که آفریدگار و تمام آفرینش را حامی خود می‏شناسد، خود را در مسیر تقرّب الی الله می‏بیند، تمام زندگی خود را تلاشی در مسیر سعادت ابدی تلقی می‏کند و با ظهور خیرخواهانه در جامعه، خوشبینی اکثریت افراد جامعه را از آنِ خود می‏داند، بی‏تردید احساس مصونیت، پیروزی و آرامش روحی می‏کند. تنها نگرانی که به سراغ او می‏آید نگرانی ناشی از قصور و کم‏کاری است که عاملی است برای جدیت بیشتر.

 شهید مطهری‏ رحمه الله می‏گوید:

حالت فرد با ایمان در کشور هستی مانند حالت فردی است که در کشوری زندگی می‏کند که قوانین و تشکیلات و نظامات آن کشور را صحیح و عادلانه می‏داند، به حسن نیّت گردانندگان کشور نیز ایمان دارد، قهراً زمینه ترقی و تعالی را برای خودش و همه افراد دیگر فراهم می‏بیند و معتقد است که تنها چیزی که ممکن است موجب عقب‏ماندگی او شود تنبلی و بی‏تجربگی خود او و انسان‏های مانند اوست... این اندیشه طبعاً او را به غیرت می‏آورد و با خوشبینی و امیدواری به حرکت و جنبش وامی‏دارد. (1)

ب ـ اثر اجتماعی

وحدت و همیاری در حیات اجتماعی گمشده تمام متفکران، سیاستمداران و پژوهشگران حوزه فلسفه زندگی است. ضمن تأکید بر ضرورت وحدت، برای تحقق آن هر کس سازوکاری را پیشنهاد می‌کند. تولستوی که کلید حل معمّا را در بیداری عقل جست‏ و جو می‏کند، می‏گوید:

اگر حصول سعادت را به این می‏دانی که دیگران تو را بیش از خودشان دوست بدارند واجب است که تو هم دیگران را بیش از خودت دوست بداری.(2)

فرانکل که معتقد به معنادرمانی است و معنا را در ضمیر ناخودآگاه انسان جست‏وجو می‏کند تا آن را در ضمیر آگاه وی بکشاند، برای بقای بشریت در کنار یکتاپرستی وحدت انسانیت را نیز لازم دانسته، می‏گوید:

امید به بقای بشریت، زمانی وجود خواهد داشت یا به شرطی است که مردم به یک هشیاری، آگاهی درباره وجوه مشترک درمقولات ارزش‏شناسی برسند، یعنی این که وجوه مشترک در آنچه مردم احساس می‏کنند به حیات آنها ارزش زندگی کردن را می‏بخشد... مسئله به این ختم می‏شود که آیا ارزش‏ها و معناهایی وجود دارند که مردم، همه مردم بتوانند در آنها سهیم باشند... در آنها مشترک باشند.(3)

سخن قرآن در این رابطه از هر دیدگاه دیگری، منطقی‏تر و عملی‏تر است. کلمه "لا اله الاّ اللَّه" و آیه:

قُلْ یَا أَهْلَ الْکِتَابِ تَعَالَوْا  إِلَی کَلِمَةٍ سَوَاءٍ بَیْنَنَا وَبَیْنَکُمْ أَلاَّ نَعْبُدَ إِلَّا اللّهَ  وَلاَ نُشْرِکَ بِهِ شَیْئاً وَلاَ یَتَّخِذَ بَعْضُنَا بَعْضاً أَرْبَاباً مِنْ دُونِ اللّهِ. (آل‌عمران/64)

تمام الگوهای ناقص و باطل را که موانع تعالی و تکامل انسان به حساب می‏آیند، محکوم می‏کند.

همه خدایان دروغین و بت‏نماهای فرومایه و بی‏ارزش را که همچون گردنه‏هایی بر سر راه انسان قرار دارند و مانع رسیدن او به خدا می‏شوند، پاکسازی می‏کندو از سر راه برمی‏دارد.... ]انسان را[ از این قید و بندها و حد و مرزهای ساختگی آزادش می‏سازد تا همواره در حرکت و پویش باشد و از تلاش و تکاپو بازنایستد.(4)

بدین ترتیب، توحید، انسان را همزمان به آزادی معنوی و آزادی اجتماعی فرامی‏خواند، در هر دو بخش، روحیه آزادی و آزادی‏خواهی پا به پای تعبد و تقرب رشد می‏نماید. تحقق و عینیت خوی‏ها و صفات مهربانی، دلسوزی، احسان که سرمشق‏گیری از خداوند، پاسخگویی به فطرت، تأمین کننده نیازهای مادی و معنوی در دنیا و آخرت، شمرده می‏شود، صحنه حیات اجتماعی را تبدیل می‏کند به صحنه تعاون و همیاری متقابل. با تعاون همگانی در امیر خیررسانی، آرامش روحی بیشتر وحدت اجتماعی ریشه‏دارتر و پیشرفت در عرصه‏های مختلف زندگی که قرین رفاه عمومی می‏باشد، امکان‏پذیرتر می‏گردد. قرآن در مورد ترقی و رفاه جامعه مؤمن و خداجوی می‏گوید:

وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَی آمَنُوا وَاتَّقَوا لَفَتَحْنَا عَلَیْهِمْ بَرَکَاتٍ مِنَ  السَّماءِ وَالْأَرْضِ. (اعراف/96)

اگر اهل شهرها و آبادی‏ها، ایمان می‏آوردند و تقوا پیشه می‏کردند، برکات آسمان و زمین را بر آنها می‏گشودیم.

در جامعه‏ای که تنها خداوند الگو و هدف شناخته شده، به یقین براساس فعلیت صفات الهی در افراد، وحدت و همیاری بی‏قید و شرط، عینیت پیدا نموده و زمینه پیشرفت و تسخیر طبیعت را فراهم می‏آورد، آیه از چنین سنت و قانونی، خبر می‏دهد. این تلقی با دخالت مستقیم46 غیب در گشودن دریچه برکات بر روی اهل تقوا منافاتی ندارد.


پی نوشت:

1) . مطهری، مرتضی، مجموعه آثار،2/44-43.

2)  لئون تولستوی، فلسفه زندگی،ترجمه جلال دادگر،سازمان انتشارات اشرفی، چاپ سوم/92.

3) ویکتور فرانکل، خدا در ناخودآگاه، ترجمه ابراهیم یزدی، چاپ اول، موسسه خدمات فرهنگی رسا/200.

4)  سنت‌های اجتماعی و فلسفه تاریخی در مکتب قرآن، 222-223.