آن چیزی که زندگی را معنادار میکند،
کدام است؟
فلسفه حیات چیست؟ رابطه هدف از زندگی و معنای زندگی چگونه تبیین میگردد؟
امام علی(ع) که مسیر پرفراز و نشیب زندگی را با پیروزی طی کرده است، چگونه به
این سؤالات پاسخ
میدهد؟
شوق امام علی(ع) به مقوله مرگ چگونه با معناداری زندگی در نگاه او سازگار است؟
از این پس در نوشتارهای با عنوان “معنای زندگی از دیدگاه امیر مومنان علی
(ع)”، ضمن تبیین نسبت هدف زندگی با معنای
زندگی، با وفاداری به اصل معناداری زندگی و در
پرتو خداباوری، مراد امیرمؤمنان(ع) را در نگاه به سطح والای حیات نشان خواهیم داد تا روشن
کند که زندگی، تنها در راستای طرح هدفمند آفرینش که طرحی الهی است، معنا پیدا می کند
تا حدی که شوق به مرگ نیز جزئی از زندگی می گردد.
اولین بخش از این مطلب را می توانید در "ادامه مطلب" مطالعه کنید.
در جهان امروز که یأس و بیمعنایی بر روح و جان انسان متمدن و گستره زندگیاش رسوخ کرده و حس زجرآور تردید و پوچانگاری، بلای جان آدمی شده است، ضرورت انکارناپذیر تبیین و شناسایی معنای زندگی - آنهم از آستان مردان بزرگ میدان زندگی - و واکاوی دوباره خاستگاه معنابخشی به حیات بشری، بیش از پیش خود را نشان میدهد. نمونه باشکوه نگرشی معنادار به حقیقت زندگی و زندگی حقیقی، دیدگاهها و عملکردهای امیرمؤمنان علی(ع) است. تلاش برای رهایی از محدودیتهایی که مانع از حرکت تکاملی انسان میگردد مثل خودکمبینی و خودبزرگبینی، از جمله درسهای مکتب حضرت علی(ع) است. امیرمؤمنان(ع) نه تحت تأثیر جریانات بعد از رحلت رسولاکرم(ص) دچار افسردگی و گوشهگیری شد و نه در ندامت مردم و روی آوردن به سوی او دچار خودبزرگبینی؛ بلکه در هر دو وضعیت حضور خدا را فراموش نکرد. اوست که نه دنیا با همه جلوههای دلفریب و لذائذ و امتیازات و قدرتها توانسته او را بفریبد و نه شکستها و ناگواریها او را ترسانده، زبون ساخته و ناامید کرده است.[1] امیرمؤمنان(ع) با چشمی به دنیا مینگرد که دنیا به آن سزاوار است.[2] پس به دنیا خطاب میفرماید:
یَا دُنْیَا غُرِّی غَیْرِی[3] ای دنیا برو دیگران را فریب بده.
در عرصه زندگی، حیات حکیمانه و عارفانه مولای متقیان نشان میدهد که عملکرد درست در زندگی بر پایه خداباوری و ایمانگرایی، مفاهیم زیبایی چون معنویت، مُدارا، قناعت، عبودیت و ... را وارد زندگی معمولی انسان کرده، موجب معناداری و جذابیت زندگی میگردد.
نوشتار حاضر در نظر دارد، در بدو امر رابطه بین «معنای زندگی» و «هدف از زندگی» را بیان کند و نشان دهد که این دو، مقولههایی متفاوت ولی مرتبط با هم هستند. سپس با شناختی مختصر از نگاه امیرمؤمنان(ع) به دنیا و آخرت و رابطه بین آندو، تبیین کند که زندگی دنیوی به عنوان مقدمهای برای زندگی اخروی دارای ارزش است. بدیهی است کسی که زندگی دنیوی را در قالب چنین نگرشی لحاظ میکند، معنای خاصی از زندگی را اراده کرده است. از طرفی خداباوری و اعتقاد به وجود خدا و آگاهی از هدفمندی عالم، عاملی است تا آدمی، معنای زندگی را در پرتو این باور و هماهنگ با طرح کلی عالم و در جهت سیر به سوی هدفی الهی ببیند؛ ازاینرو، در بخش سوم بحث، به تبیین خداشناسی از دیدگاه حضرت علی(ع)پرداخته شد. از آنجا که نوع نگاه هرکسی به مقوله مرگ، روشنگرِ نوعِ معناداری زندگی در نظر اوست؛ نگاه امیرمؤمنان(ع) به مقوله مرگ نیز در این نوشتار طرح میشود. معنای زندگی در نگاه آن بزرگمرد تاریخ، محصول بررسی همه زوایای مذکور است. بعد از مطالعه این زوایا، رویکرد امام علی(ع) به معنای زندگی از طریق بازنگری روش زندگی مولای متقیان علی(ع) مورد مداقه قرار میگیرد چرا که روش هرکسی در زندگی برخاسته از نوع نگاه او به مفهوم زندگی است. به این ترتیب سعی شده است تا معنای زندگی در نگاه امیرمؤمنان علی(ع) واضح گردد، اگرچه ارائه آن در یک جمله خاص ممکن نباشد.
ارتباط «هدف از زندگی» با «معنای زندگی»
سخن نخست آن است که تفکر در این دو مقوله امری ضروری است و آدمی را از بحث هدف زندگی و معنای زندگی گریزی نیست؛ گرچه گاهی در جامعه با افرادی روبرو میشوی که هدفی در زندگی ندارند و زندگی را یک شوخی میدانند و در مواجهه با بحث معنای زندگی عینکی تیره میزنند تا چیزی جز توهمات خود را نبینند؛ اما این افراد غافلاند از آنکه خارستان عالم ماده، خشنتر از آن است که خندههای شیرین آدمی را به اشک بدل نکند. امیرمؤمنان علی(ع) در مورد این خودباختگان لذائذ، فرموده است:
فَبَیْنَا هُوَ یَضْحَکُ إِلَى الدُّنْیَا وَ تَضْحَکُ إِلَیْهِ فِی ظِلِّ عَیْشٍ غَفُولٍ إِذْ وَطِئَ الدَّهْرُ بِهِ حَسَکَهُ[4] در آن هنگام که در سایه عیش غفلتانگیز به دنیا میخندید و دنیا هم به او لبخند میزد، ناگهان زمانه خار خود را در او فرو میبَرَد.
هدف از آفرینش و معنای زندگی دو مقولهای است که انسان حقیقتجو در پی آگاهی یافتن به آندو است؛ اما در مورد نسبت بین این دو مقوله باید گفت که مقوله «معنای زندگی» با «هدف آفرینش» متفاوت است؛ زیرا وقتی از هدف زندگی بحث میشود، نگرش انسان غایتشناختی است یعنی آدمی در پاسخ به سؤال هدف از آفرینش در پی فلسفه حیات به عنوان علت غایی است و غایتمندی نظام آفرینش، امری عینی و مربوط به عالم خارج و مستقل از ذهنیت فرد نسبت به زندگی است؛ در حالیکه معناداری زندگی، امری مربوط به روان انسانی است و وابستگی تمام به نگرش انسان به زندگی دارد و برای آن که زندگی فرد معنادار شود، وی باید معنای زندگی را درک نماید؛ با این حال این دو مسأله با یکدیگر ارتباط دارند یعنی کشف هر امری به عنوان هدف آفرینش در عالم خارج، در روان انسان اثر میگذارد و نگاه او را نسبت به زندگی متصف به ساختار خاصی میکند. ارتباط بین آندو چنان شدت دارد که تفسیر درست یا نادرست از هستی و انسان و آگاهی نسبت به «هدف از آفرینش»، زندگی را معنادار یا بیمعنا میکند و از سویی دیگر، نوع نگاه به مقوله زندگی، انسان را برای انتخاب هدف خاصی برمیانگیزاند. با توجه به ارتباط این دو مقوله است که گاهی کسی که هدف را گم کرده است، معناداری زندگی را منکر میشود و گاهی شخصی با وجود درک مناسب از هدف، زندگی خود را در راستای آن قرار نمیدهد و به همین اندازه از معناداری زندگی دور میشود.[5]
پی نوشت:
[1] . حضرت علی(ع) فرمود: فَالْمَوْتُ فِی حَیَاتِکُمْ مَقْهُورِینَ وَ الْحَیَاةُ فِی مَوْتِکُمْ قَاهِرِینَ مرگ در زندگی توأم با شکست و زندگی در مرگ پیروزمندانه است. (نهجالبلاغه، قم، دارالهجره، 88-89، خطبه 51.
[2] . أَنَا کَابُّ الدُّنْیَا لِوَجْهِهَا وَ قَادِرُهَا بِقَدْرِهَا وَ نَاظِرُهَا بِعَیْنِهَا من این دنیای فریبنده را به روی خودش انداختم (یعنی مغلوبش ساختم) و به اندازه خودش آن را شناختم (یعنی خواری و پستی دنیا را در یافتم) و به دنیا با چشمی مینگرم که شایسته آن است. (نهج البلاغه، 186، خطبه 128).
[3] . حر عاملی، وسائلالشیعه، قم، مؤسسه آلالبیت، 1409ق، 15/110؛ علامه مجلسی، بحارالانوار، بیروت، مؤسسهالوفاء، 1404ق، 34/351.
[4] . نهجالبلاغه، 341، خطبه221.
[5] . ر.ک. به: عسکری سلیمانی، مقاله «خدا و معنای زندگی»، معنای زندگی، قم، پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، 1388ش، 143-144؛ محمد لگنهاوسن، اقتراح، نقدونظر، سال هشتم، شماره 1و2، ص7-8؛ علامه جعفری، ترجمه و تفسیر نهجالبلاغه، تهران، حیدری، 1/80.