افق روشن فردا

زندگی زیباست چشمی باز کن گردشی در کوچه باغ راز کن

افق روشن فردا

زندگی زیباست چشمی باز کن گردشی در کوچه باغ راز کن

افق روشن فردا

قصه عشق از آن روز شروع شد که خدا
مهر یک بی کفن انداخت میان دل ما...

و چه شروعی بهتر از این!

آری!
ما از الست طایفه ای سینه خسته ایم
ما بچه های مادر پهلو شکسته ایم...

در الست بود که پیمان بستیم بر ولایت علی و اولادش...
در الست بود که اولین مجلس روضه را برپا کردیم...

و این عشق تا ابد جوشان و فروزان خواهد ماند...

و میرویم تا پرچم «یا لثارات الحسین» را برفراز قله ابدیت برافرازیم...انشالله

بایگانی
نویسندگان

معنای زندگی در نگاه علی «ع»


آن چیزی که زندگی را معنادار می­کند، کدام است؟


فلسفه حیات چیست؟ رابطه هدف از زندگی و معنای زندگی چگونه تبیین می­گردد؟


 امام علی(ع) که مسیر پرفراز و نشیب زندگی را با پیروزی طی کرده است، چگونه به این سؤالات‏ پاسخ

می‏دهد؟


شوق امام علی(ع) به مقوله مرگ چگونه با معناداری زندگی در نگاه او سازگار است؟


از این پس در نوشتارهای با عنوان معنای زندگی از دیدگاه امیر مومنان علی (ع)، ضمن تبیین نسبت هدف زندگی با معنای زندگی، با وفاداری به اصل معناداری زندگی و در پرتو خداباوری، مراد امیرمؤمنان(ع) را در نگاه به سطح والای حیات نشان خواهیم داد تا روشن کند که زندگی، تنها در راستای طرح هدفمند آفرینش که طرحی الهی است، معنا پیدا می­ کند تا حدی که شوق به مرگ نیز جزئی از زندگی می­ گردد.


اولین بخش از این مطلب را می توانید در "ادامه مطلب" مطالعه کنید.


  در جهان امروز که یأس و بی­معنایی بر روح و جان انسان متمدن و گستره زندگی­اش رسوخ کرده و حس زجرآور تردید و پوچ­انگاری، بلای جان آدمی شده است، ضرورت انکار­ناپذیر تبیین و شناسایی معنای زندگی - آنهم از آستان مردان بزرگ میدان زندگی - و واکاوی دوباره خاستگاه معنابخشی به حیات بشری، بیش از پیش خود را نشان می­دهد. نمونه باشکوه نگرشی معنادار به حقیقت زندگی و زندگی حقیقی، دیدگاه­ها و عملکرد­های امیرمؤمنان علی(ع) است. تلاش برای رهایی از محدودیت­هایی که مانع از حرکت تکاملی انسان می­گردد مثل خودکم­بینی و خودبزرگ­بینی، از جمله درس­های مکتب حضرت علی(ع) است. امیرمؤمنان(ع) نه تحت تأثیر جریانات بعد از رحلت رسول­اکرم(ص) دچار افسردگی و گوشه­گیری شد و نه در ندامت مردم و روی آوردن به سوی او دچار خودبزرگ­بینی؛ بلکه در هر دو وضعیت حضور خدا را فراموش نکرد. اوست که نه دنیا با همه جلوه­های دلفریب و لذائذ و امتیازات و قدرت­ها توانسته او را بفریبد و نه شکست­ها و ناگواری­ها او را ترسانده، زبون ساخته و ناامید کرده است.[1] امیرمؤمنان(ع) با چشمی به دنیا می­نگرد که دنیا به آن سزاوار است.[2] پس به دنیا خطاب می­فرماید:

 یَا دُنْیَا غُرِّی غَیْرِی[3] ای دنیا برو دیگران را فریب بده.

در عرصه زندگی، حیات حکیمانه و عارفانه مولای متقیان نشان می­دهد که عملکرد درست در زندگی بر پایه خداباوری و ایمان­گرایی، مفاهیم زیبایی چون معنویت، مُدارا، قناعت، عبودیت و ... را وارد زندگی معمولی انسان کرده، موجب معناداری و جذابیت زندگی می­گردد.

نوشتار حاضر در نظر دارد، در بدو امر رابطه بین «معنای زندگی» و «هدف از زندگی» را بیان کند و نشان دهد که این دو، مقوله­هایی متفاوت ولی مرتبط با هم هستند. سپس با شناختی مختصر از نگاه امیرمؤمنان(ع) به دنیا و آخرت و رابطه بین آن­دو، تبیین کند که زندگی دنیوی به عنوان مقدمه­ای برای زندگی اخروی دارای ارزش است. بدیهی است کسی که زندگی دنیوی را در قالب چنین نگرشی لحاظ می­کند، معنای خاصی از زندگی را اراده کرده است. از طرفی خداباوری و اعتقاد به وجود خدا و آگاهی از هدفمندی عالم، عاملی است تا آدمی، معنای زندگی را در پرتو این باور و هماهنگ با طرح کلی عالم و در جهت سیر به سوی هدفی الهی ببیند؛ ازاین­رو، در بخش سوم بحث، به تبیین خداشناسی از دیدگاه حضرت علی(ع)پرداخته شد. از آنجا ­که نوع نگاه هرکسی به مقوله مرگ، روشنگرِ نوعِ معناداری زندگی در نظر اوست؛ نگاه امیرمؤمنان(ع) به مقوله مرگ نیز در این نوشتار طرح می­شود. معنای زندگی در نگاه آن بزرگمرد تاریخ، محصول بررسی همه زوایای مذکور است. بعد از مطالعه این زوایا، رویکرد امام علی(ع) به معنای زندگی از طریق بازنگری روش زندگی مولای متقیان علی(ع) مورد مداقه قرار می­گیرد چرا که روش هرکسی در زندگی برخاسته از نوع نگاه او به مفهوم زندگی است. به این ترتیب سعی شده است تا معنای زندگی در نگاه امیرمؤمنان علی(ع) واضح گردد، اگرچه ارائه آن در یک جمله خاص ممکن نباشد.

 ارتباط «هدف از زندگی» با «معنای زندگی»

سخن نخست آن است که تفکر در این دو مقوله امری ضروری است و آدمی را از بحث هدف زندگی و معنای زندگی گریزی نیست؛ گرچه گاهی در جامعه با افرادی روبرو می­شوی که هدفی در زندگی ندارند و زندگی را یک شوخی می­دانند و در مواجهه با بحث معنای زندگی عینکی تیره می­زنند تا چیزی جز توهمات خود را نبینند؛ اما این افراد غافل­اند از آنکه خارستان عالم ماده، خشن­تر از آن است که خنده­های شیرین آدمی را به اشک بدل نکند. امیرمؤمنان علی(ع) در مورد این خودباختگان لذائذ، فرموده است:

     فَبَیْنَا هُوَ یَضْحَکُ إِلَى الدُّنْیَا وَ تَضْحَکُ إِلَیْهِ فِی ظِلِّ عَیْشٍ غَفُولٍ إِذْ وَطِئَ الدَّهْرُ بِهِ حَسَکَهُ[4] در آن هنگام که در سایه عیش غفلت­انگیز به دنیا می­خندید و دنیا هم به او لبخند می­زد، ناگهان زمانه خار خود را در او فرو می­بَرَد.

هدف از آفرینش و معنای زندگی دو مقوله­ای است که انسان حقیقت­جو در پی آگاهی یافتن به آن­دو است؛ اما در مورد نسبت بین این دو مقوله باید گفت که مقوله «معنای زندگی» با «هدف آفرینش» متفاوت است؛ زیرا وقتی از هدف زندگی بحث می­شود، نگرش انسان غایت­شناختی است یعنی آدمی در پاسخ به سؤال هدف از آفرینش در پی فلسفه حیات به عنوان علت غایی است و غایت­مندی نظام آفرینش، امری عینی و مربوط به عالم خارج و مستقل از ذهنیت فرد نسبت به زندگی است؛ در حالی­که معناداری زندگی، امری مربوط به روان انسانی است و وابستگی تمام به نگرش انسان به زندگی دارد و برای آن که زندگی فرد معنادار شود، وی باید معنای زندگی را درک نماید؛ با این حال این دو مسأله با یکدیگر ارتباط دارند یعنی کشف هر امری به عنوان هدف آفرینش در عالم خارج، در روان انسان اثر می­گذارد و نگاه او را نسبت به زندگی متصف به ساختار خاصی می­کند. ارتباط بین آن­دو چنان شدت دارد که تفسیر درست یا نادرست از هستی و انسان و آگاهی نسبت به «هدف از آفرینش»، زندگی را معنادار یا بی­معنا می­کند و از سویی دیگر، نوع نگاه به مقوله زندگی، انسان را برای انتخاب هدف خاصی برمی­انگیزاند. با توجه به ارتباط این دو مقوله است که گاهی کسی که هدف را گم کرده است، معناداری زندگی را منکر می­شود و گاهی شخصی با وجود درک مناسب از هدف، زندگی خود را در راستای آن قرار نمی­دهد و به همین اندازه از معناداری زندگی دور می­شود.[5]

پی نوشت:

  [1] . حضرت علی(ع) فرمود: فَالْمَوْتُ فِی حَیَاتِکُمْ مَقْهُورِینَ وَ الْحَیَاةُ فِی مَوْتِکُمْ قَاهِرِینَ مرگ در زندگی توأم با شکست و زندگی در مرگ پیروزمندانه است. (نهج­البلاغه، قم، دارالهجره، 88-89، خطبه 51.

[2] . أَنَا کَابُّ الدُّنْیَا لِوَجْهِهَا وَ قَادِرُهَا بِقَدْرِهَا وَ نَاظِرُهَا بِعَیْنِهَا من این دنیای فریبنده را به روی خودش انداختم (یعنی مغلوبش ساختم) و به اندازه خودش آن را شناختم (یعنی خواری و پستی دنیا را در یافتم) و به دنیا با چشمی می­نگرم که شایسته آن است. (نهج البلاغه، 186، خطبه 128).

[3] . حر عاملی، وسائل­الشیعه، قم، مؤسسه آل­البیت، 1409ق، 15/110؛ علامه مجلسی، بحارالانوار، بیروت، مؤسسه­الوفاء، 1404ق، 34/351.

[4] . نهج­البلاغه، 341، خطبه221.

[5] . ر.ک. به: عسکری سلیمانی، مقاله «خدا و معنای زندگی»، معنای زندگی، قم، پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، 1388ش، 143-144؛ محمد لگنهاوسن، اقتراح، نقدونظر، سال هشتم، شماره 1و2، ص7-8؛ علامه جعفری، ترجمه و تفسیر نهج­البلاغه، تهران، حیدری، 1/80.