سلطان سرزمین کوچکی مدام از خود درباره هدف و معنای
زندگی می پرسید. این سوالات به حدی ذهن او را مشغول کرده بود که
خواب و خوراک را از او گرفته بود. پیشکار
مخصوص که نگران حال سلطان بود روزی به او گفت: پادشاه
، شما خیلی خسته و گرفته به نظر می آیید. چه چیزی شما را این چنین ناراحت کرده
است؟ پادشاه گفت: من فقط می خواهم معنی زندگی را بفهمم و اینکه انسان عمر خود را
صرف چه چیزی باید بکند. پیشکار
گفت: این سوال پیچیده ای است. بهتر است آن را به سه سوال کوچکتر تقسیم کنید. من هم
به دنبال تمام فضلا و حکمای سرزمین می فرستم تا اینجا بیایند. آنها حتما پاسخ خوبی
برای شما خواهند داشت.
سلطان به فکر فرو رفت و بعد سوال خود را
در این سه پرسش خلاصه کرد:
1-
بهترین زمان برای هر چیز کدام است؟
2- مهم ترین افراد در زندگی ما چه کسانی
هستند؟
3- مهم ترین کار چیست ؟