افق روشن فردا

زندگی زیباست چشمی باز کن گردشی در کوچه باغ راز کن

افق روشن فردا

زندگی زیباست چشمی باز کن گردشی در کوچه باغ راز کن

افق روشن فردا

قصه عشق از آن روز شروع شد که خدا
مهر یک بی کفن انداخت میان دل ما...

و چه شروعی بهتر از این!

آری!
ما از الست طایفه ای سینه خسته ایم
ما بچه های مادر پهلو شکسته ایم...

در الست بود که پیمان بستیم بر ولایت علی و اولادش...
در الست بود که اولین مجلس روضه را برپا کردیم...

و این عشق تا ابد جوشان و فروزان خواهد ماند...

و میرویم تا پرچم «یا لثارات الحسین» را برفراز قله ابدیت برافرازیم...انشالله

بایگانی
نویسندگان

۶ مطلب با موضوع «کلام نور (سخنان مقام معظم رهبری)» ثبت شده است




یکى از ابعاد پیشرفت با مفهوم اسلامى عبارت است از سبک زندگى کردن، رفتار اجتماعى، شیوهى زیستن - اینها عبارةٌ اخراى یکدیگر است - این یک بُعد مهم است؛ این موضوع را میخواهیم امروز یک قدرى بحث کنیم. ما اگر از منظر معنویت نگاه کنیم که هدف انسان، رستگارى و فلاح و نجاح است - باید به سبک زندگى اهمیت دهیم؛ اگر به معنویت و رستگارى معنوى اعتقادى هم نداشته باشیم، براى زندگى راحت، زندگى برخوردار از امنیت روانى و اخلاقى، باز پرداختن به سبک زندگى مهم است. بنابراین مسئله، مسئلهى اساسى و مهمى است.

سبک زندگی تابع تفسیر ما از زندگی است.

رفتار اجتماعى و سبک زندگى، تابع تفسیر ما از زندگى است: هدف زندگى چیست؟ هر هدفی که ما براى زندگى معین کنیم، براى خودمان ترسیم کنیم، به طور طبیعى، متناسب با خود، یک سبک زندگى به ما پیشنهاد میشود. یک نقطهى اصلى وجود دارد و آن، ایمان است. یک هدفی را باید ترسیم کنیم- هدف زندگى را - به آن ایمان پیدا کنیم. بدون ایمان، پیشرفت در این بخشها امکانپذیر نیست؛ کارِ درست انجام نمی گیرد. حالا آن چیزى که به آن ایمان داریم، می تواند لیبرالیسم باشد، میتواند کاپیتالیسم باشد، میتواند کمونیسم باشد، میتواند فاشیسم باشد، میتواند هم توحید ناب باشد؛ بالاخره به یک چیزى باید ایمان داشت، اعتقاد داشت، به دنبال این ایمان و اعتقاد پیش رفت. مسئلهى ایمان، مهم است. ایمان به یک اصل، ایمان به یک لنگرگاه اصلى اعتقاد؛ یک چنین ایمانى باید وجود داشته باشد. بر اساس این ایمان، سبک زندگى انتخاب خواهد شد.


اگر هدف زندگی شما، خدمت به کشور، خدمت به بشریت و هر کارى باشد که خداى متعال از آن خشنود است، وقتى زندگى شما تمام شد، آن لحظه‌اى که مى‌روید، دستتان پُر است. چرا؟ چون سرِ محاسبه‌اى مى‌روید که نظر محاسبه کننده در این دوره زندگى شما تأمین شده است؛ یعنى آن کارى را که او خواسته، شما انجام داده‌اید؛ دارید مى‌روید و محموله خود را به او هدیه مى‌دهید.

علت اینکه مقام شهادت این قدر بالا و والاست، همین است که شهید در واقع همه زندگی خودش را به او می دهد، برای آن هدف و مقصودی مه خدای متععال، آفرینشش را برای آن انجام داده اسریال یعنی اقامه عدل، اقامه زندگی سعاتمندانه برای انسانها، نزدیک شدن انسانها به خدا و اقامه احکام الهی در جامعه، هدفها اینهاست دیگر، حیات طیبه. کسی که در راه خدا شهید می شود به این معناست که در این راه مجاهدت و تلاش کرده و سرانجام در این راه جان خودش را از دست داده است. البته چنانچه در این راه، به مرگ طبیعی هم بمیرد، آن هم ارزش دارد، ولی اگر در این راه کشته شود- یعنی همان شهادت- طبعا ارزش بسیار والاتر و بیشتری دارد. لذاست که این مقامش بلاست. به خاطر این که همه زندگی را یک جا تقدیم این را کرده است.



باید برنامه ریزی زندگی را این طور بکنید، شما نگاه کنید اگر می خواهید در جامعه خودتان، در کشور خودتان برنامه ریزی کنید، ببینید کدام یک از کارهایی که در جامعه وجود دارد، یا ممکن است در آینده باشد، یا هست، یا ممکن است باشد. ممکن است الان کاری نباشد، ولی بتوان آن را ایجاد کرد و به وجود آورد- و کدام یک از این سرگرمیها و اشتغالها می تواند جامعه و انسانها را به اهداف والای الهی و اسلامی نزدیک کند. ببینید آن کدام است، آن را انتخاب کنید. اگر آن را انتخاب کردید و البته کار کردید، می تواند همین هدف شما- یعنی این برنامه ریزی- برای خود شما زندگی راحتی را به وجود آورد. یعنی وقتی ما می گوییم هدف خدایی انتخاب کنیم، معنایش این نیست که باید در مدت عمرمان گرسنگی بکشیم و رندگی بد بگذرانیم؛ نخیر، کاملا می تواند جهتگیری خدایی باشد، در عین حال تامین کننده نیازهای زندگی انسان هم باشد. شما در جامعه، هر شغلی انتخاب کنید که به نفع مردم باشد، لابد درآمدی هم دارد، لابد زندگی مناسبی هم همراه آن هست؛ اما وقتی شما این را انتخاب کردید که به جامعه خدمت کنید، برای این که امر الهی و دستور دینی را عمل نمایید، خودتان را به آن هدف نزدیک کرده اید.

بچه‌هاى عزیز من! ببینید؛ هدف زندگى باید چیزى فراتر از خود زندگى باشد؛ چون وقتى شما چیزى را به عنوان هدف زندگى انتخاب مى‌کنید، یعنى زندگى، وسیله و ابزارى براى آن است. غیر از این است؟ یعنى حیات انسان، مقدّمه و وسیله‌اى است براى آن هدف ، والّا اگر - مثلاً این هدف را پولدارشدن قرار دهیم، آیا واقعاً مى‌ارزد که انسان، حیات و لحظات و آنات ارزشمند زندگى خود را صرف کند، براى این‌که پول به دست آورد؟! از پول مى‌خواهد چه استفاده‌اى بکند؟ چهار صباح دیگر با پول زندگى کند! یعنى انسان در واقع بخش عمده‌اى از زندگى و حیات را مایه بگذارد، تا بتواند بخش دیگرى را - که آن را هم حتماً زندگى خواهد کرد - با کیفیّت بهترى به کار ببرد. این معامله خیلى مغبونانه‌اى است! هدف زندگی باید خیلى بالاتر از این باشد

شما هر هدف مادی را که فرض کنید، اگر زندگی را صرف آن کردید، وقتی از دنیا می روید، دستتان خالی است،  چیزی ندارید. باید هدفی فراتر از زندگی مادی داشته باشید، که همان رضای خدا، آباد کردن خانه آخرت و جلب خشنودی پروردگار است. شما باید این را هدف اصلی قرار دهید، تا وقتی که زندگی تمام شد، احساس کنید کارتان را انجام داده اید.




زندگی یک کاروان طولانی است که منازل و مراحلی دارد، هدف والایی نیز دارد. هدف انسان در زندگی باید این باشد که از وجود خود و موجودات پیرامونش برای تکامل معنوی و نفسانی استفاده نماید.
اصلاً ما برای این به دنیا آمده‌ایم. ما در حالی وارد دنیا می شویم که از خود اختیاری نداریم. کودکیم و تحت تأثیر هستیم، اما تدریجاً عقل ما رشد می کند و قدرت اختیار و انتخاب پیدا می‌کنیم. این جا آن جایی است که لازم است انسان درست بیندیشد و درست انتخاب کند و بر اساس این انتخاب حرکت کند و به جلو برود.

اگر انسان این فرصت را مغتنم بشمرد و از این چند صباحی که در این دنیا هست خوب استفاده کند و بتواند خودش را به کمال برساند، آن روزی که از دنیا خارج می‌شود، مثل کسی است که از زندان خارج شده و از این جا زندگی حقیقی آغاز می‌شود.


سلام دوستان عزیز.


در همین چند روزی که از شروع به کار این وبلاگ می گذرد، با توجه به نظرات بازدیدکنندگان و خوانندگان محترم وبلاگ، تصمیم گرفتم از این به بعد هر هفته دو پست با عنوان " کلام نور" داشته باشیم که در آن گزیده ای از سخنان مقام معظم رهبری حضرت ایت الله خامنه ای در مورد هدف و معنای زندگی در سخنرانی های مختلف ایشان را قرار خواهم داد.

امیدوارم از این سری پست ها نهایت استفاده را ببرید.


و من الله توفیق